جدول جو
جدول جو

معنی تخته بازی - جستجوی لغت در جدول جو

تخته بازی(تَ تَ / تِ)
بازی نرد. بازی تخته نرد. رجوع به تخته نرد و نرد شود
لغت نامه دهخدا
تخته بازی
بازی با تخته نرد
تصویری از تخته بازی
تصویر تخته بازی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفته بازی
تصویر سفته بازی
خرید و فروش سفته های بازرگانی و اوراق بهادار
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تَ)
دهی از دهستان قلعه دره سی در بخش حومه شهرستان ماکو که در 8500گزی باختر ماکو و پنج هزارگزی خاور شوسۀ ماکو به بازرگان قرار دارد. جلگه ای گرمسیر است و 20 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه ساری سو و محصولش غلات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ / تِ بَ)
جبیره ای که در شکسته بندی با تخته کنند. (ناظم الاطباء) ، تختۀ بزرگ از دو سوی بر سقف با طناب یا زنجیری آویختن و بر آن خوردنیها نهادن تا از تجاوز گربه و غیره مصون ماند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ / مِ)
دغلی و فریب و نوعی از قمار. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). دغلی از قماربازی که مردم در آن بسیار فریب خورند و ظاهراً دوال بازی همین است. (آنندراج). و رجوع به تسمه باز شود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ / تِ)
خرید وفروش سندهای تجارتی و ورق های بهادار بقصد استفاده زیاد. بکار بردن وسایلی که دارندگان سندها را فریب دهد که ارزانتر از قیمت حقیقی بفروشند. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ)
به ترتیب دادن حزب و به کار اجتماعات و احزاب و گروه های مختلف پرداختن
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
قریه ای ازخرۀ شاخن در قاینات. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
تخم مرغ بازی. بازی کردن اطفال به بیضه، در روز عید و نوروز. (آنندراج). روز نوروز عید، کودکان به بیضه های رنگین بازی کنند. (غیاث اللغات). قسمی بازی کودکان که با تخم ماکیان بازی می کنند. (ناظم الاطباء) :
خوش است بر سر کو تخم مرغ بازی یار
نشسته هر طرفی عاشقان قطارقطار.
سیفی (از آنندراج) (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
ترکی ماندگاری: از جایی به جایی باز ایستادن و ماندگار شدن ایل را خانه نشین و ساکن ده و شهر کردن اسکان عشایر و ایلها
فرهنگ لغت هوشیار
انجام دادن معاملات کلان به وسیله دادن سفته بدون داشتن سرمایه کافی، خرید و فروش سفته
فرهنگ لغت هوشیار
با فشار آخرین حد پدال گاز به طوری که وسیله نقلیه بسیار تند حرکت کند، بسیار تند و سریع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفته بازی
تصویر سفته بازی
آژیوتاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
نفرین و سرزنش، گاو نر اخته شده و بارکش
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع گوشواره
فرهنگ گویش مازندرانی